معرفی
و عشق صدای فاصله هاست...
فاصله هایی که غرق ابهامند ....!
فاصله... فقدان... جدایی... پایان
«دریغا !
وقتی که بود نمی دیدم ... ! وقتی که می خواند نمی شنیدم... ! وقتی دیدم که نبود... ! وقتی شنیدم که نخواند ... !
چه غم انگیز است! چشمه ای سرد و زلال در برابرت در جوش و خروش باشد و تو تشنه ی آتش باشی و نه آب... !
و آن هنگام که چشمه خشکید ! از آن آتش که تو تشنه ی آن بودی خشک شد و به هوا رفت ، تو تشنه ی آب گردی و نه آتش ... !
و عمری گداختن از غم نیودن کسی که تا بود از غم نبودن تو می گداخت....... ! »
(دکتر شریعتی)
می دونم تو هم مثل منی . اصلا هممون مثل همیم ! جلو روت داره نازت و میکشه ... ! زل زل نیگات میکنه ، با چشاش و غمه تو صداش التماست میکنه ... ! اما انگار اون لحظه همه حست سوت شده رفته پیه کارش ... ! نیگاش میکنی و بی تفاوت به همه درداش لبخند میزنی . میدونی چقد برات باارزشه اما انگاری خوشت میاد هی بیاد و با نگاهه لرزونش شنیدنه این حقیقته عمقه دلت و ازت تمنا کنه ! چه صبری داره آ ، خودمونیم !...
وقتی دور و ورته ... وقتی هی میخواد که نیگاش کنی و کمه کم یه لبخند محبت آمیزی،
روونه ی چشای تشنش کنی......نگات و بر می گردونی و انگاری اصلا نمی بینیش !(چه رویی داری!!!)
لابد با خودت میگی بذا خووووب بفهمه چقدر مهمم!!!
هه هه ! یه وقتی میرسه که دنبال نیگاش می گردی و پیداش نمی کنی ، دلت هواییه لرزه ی صداش میشه و خبری نیس !!! میخوای بهش لبخند بزنی اما نیس که به آرزو رسیدنش و جشن بگیره !!! حقته ...! تا تونستی پرپرش کردی .
حالا تازه میفهمی وقتی اون نیس هیچی واسه مهم شدن نداری ... !
همیشه وقتی فکر میکنی هنوز وقت داری همونجا دیر شده !!!
« خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد
که تا ز خال تو خاکم شود عبیر آمیز »
(حافظ)
یاحق .
سلام
خوبی؟
ببین چی پیدا کردم؟
این وبلاگ رو با صاحبش پیدا کردم (مهتاب خانوم).
دیدم حرفیه که واقعاْ قشنگه و جالب و بماند که برای بعضی ها اشک درآره.
خلاصه اینم معرفی وبلاگ از نوع آرش!!
همین فعلاْ